ماجراهای لیانا و دستشویی
لیانا موقع دستشویی رفتن کلی داستانهای رنگارنگ برای مامان تعریف میکنه که مامانش این مدت که منتظر خانوم خانوما کارشو انجام بده حوصله اش سر نره از هر دری برام حرف میزنه امروز تو دستشویی میگه مامان میگم جانم میگه دلم درد میکنه من خیره میشم به صورت و شمای دخترم میرم تو عالم دیگه و تو دلم هی دارم قربون صدقه اش میرم و اصلا یادم میره چی گفت باز میگه مامان دلم درد میکنه بعد خودش میگه خدا نکنه منتظر بود من بهش بگم خدا نکنه باز تو دستشوویی هستیم(کلا بیشتر وقتمون توی دستشویی هستیم ) شروع میکنه با یه لیانای دیگه صحبت کردن و نصیحت کردن میگه لیانا نباید گریه کنه جیغ بزنه باشههههه باید خانوووم باشه ها باز تو دستشویی تشریف داریم لیانا میگه...
نویسنده :
مامانی
16:47